من از زماني که قلب خود را گم کرده است ميترسممن از تصور بيهودگي اين همه دستو از تجسم بيگانگي اين همه صورتميترسم...من مثل دانش آموزي که درس هندسهاش راديوانهوار دوست ميدارد،تنها هستم...